همگی چیز در رابطه آلزایمر و راههای محافظت از سالمند فراموشکار
از بیماری آلزایمر هراس داریم . «آلزایمر» بیماری خاموش زمان سالمندی است که از اسمش نیز فرار و گریز میکنیم . البته در شرایطیکه سراغ عزیزانمان بیاید راه حل چیست؟ داستان هایی مشابه به ماجرا یک سری خط ذیل خیس , یک کدام از هزاران داستان آلزایمر است . بیماری مرموزی که می توان با آن کنار آمد , ولی چه طور؟
رفیق روزهای آلزایمری پدر
«دست هایم یخ شد . داشتم خفه می شدم از بغض لعنتی . پدر دیگر مارا یادش نمی آمد . پزشک اظهارکرد که بیماری آلزایمر گرفته . اوایل تامل میکردم پدر جوک مضحک ای رویکرد انداخته و همین روز ها میآید و می گوید : «فراموشی بازی به پایان رسید نوباوه ها . » ولی نخیر! ایام کش دار شد ; قد آلزامیر پدر . یادش رفته بود اینجانب , «سمانه» دخترش هستم ولی «مشتی رحمان» خادم مسجد محله عصر کودکی مان را زیبا یادش بود . کلیه اش می اعلامکرد : «آی دختر! مشتی رحمان را صدا کن بیاید . » اینجانب نیز صدایم را می انداختم توی تالار و صدایش میکردم . «حمید» برادرم , مشتی رحمان روزهای آلزامیر پدر شد . خونشان توی یک رگ میچرخید و رفاقت دیرباز زنده میشد هربار . هر وقت پدر اخم میکرد و خوراک را از دست منِ «آی دخترِ غریبه» پس می زد . مشتی رحمان می آمد یاری . حال نیز هر وقت کارم گره میخورد , حمید را به یاد بابایی , مشتی رحمان صدا میکنم و یاری میگیرم . »
برای حمیدها و سمانه ها
توی سلف دانش کده جیک نمی زدیم . روایت همکلاسی مان نمی گذاشت جیک بزنیم . ماجراهای همسایه شان را متن که بابا پیرش آلزایمر گرفته بود . ته شاهنامه اش درصورتیکه خوش فقدان می پکیدیم از حزن و به هق هق می افتادیم . دختر برنا 9 سال تمام پرستار بابا شده و پشت پا زده بود به عروس شدن . پدرش که دار فانی را وداع گفت یکسری ماه آنگاه , دوست برادرش خواستگارش از آب درآمد و روایت شیرین شد . قبلاً بارها در رابطه آلزامیر شنیده بودم ولی ماجرا اش را خیر ; داستان سمانه , پدر , حمید و مشتی رحمان را نه! آلزایمر یکیاز عارضه های عصر سالمندی است . خانواده های اشخاص دچار بهاین بیماری مانند ماجرای سمانه هریک داستانی شنیدنی داراهستند . درین گزارش در بخش های متعدد و کوتاه در رابطه بیماری , شیوه نگهداری و نیازهای مراقبان یا این که به تعبیری به عبارتی سمانه ها و حمیدها متن ایم .
اسم زنانه برای یک بیماری
اسم این بیماری از کجا آمده است؟ «آلوئیس آلزایمر» زنی 51 ساله بود که باسابقه حدود 5 سال ابتلا به «زوال عقل پیش رونده» سال 1907 مشکل آلزایمر را توضیح اعطا کرد و این بیماری به اسم وی شناخته شد . در گویش پارسی برای آلزایمر تعابیری نظیر «زوال عقل» یا این که «خرد زدودگی» به فعالیت برده می شود . آلزایمر معمولاً از 65 سالگی به آنگاه پیدایش می نماید ولی این برهان نمیشود اندیشه کنیم تنها سالمندان به آن در گیر میشوند بلکه بنابه وضعیت معاش گاه چه بسا اشخاص 40 ساله نیز به آن در گیر گردیده اند . این بیماری معمولاً با فراموشکاری های دور از هم شروع میشود و میتواند فهم , توان تکلم , تلاوت و . . . را زیر تاثیر قرار دهد .
سالمندان و عزت گمشده
«جهان سالمند می شود» , تیتر یک کدام از کتاب های برگزیده سال ایالات متحده در ده سال 90 میلادی است . کتابی که می گوید سالمندی و آلزایمر با دقت به کهن سال شدن جمعیت عالم و کاهش تعداد موالید , موضوعی اساسی و شایع است . آلزایمر مرسوم ترین صورت زوال عقل به حساب آورده می شود . طبق آمارهای بهداشت و تندرست جهانی بیش تر از 7درصد جمعیت 65 سال به بالای عالم به آلزایمر در گیر گردیده اند . معاش ماشینی و سبک معاش غربی در پیدایش این بیماری کم نقش نداشته است . سالمند یک نیاز عاطفی بزرگ دارااست ;
- ۹۹/۱۲/۰۲
- ۲۱۸ نمایش